امروز صبح رفتم کانون و طرفایِ 12:30 دیگه برگشتم رسیدم خونه.

مامانم زنگ زد ب مامان جون ک احوالپرسی کنه و عیدو تبریک بگه و مامان جون هم گفته ک خاله اینا (خاله مامانم) اومدن خونه داییم اینا و منم دارم میرم اونجا. و درآخر هم گفته دینا اگه کاری نداره بیارش اینجا:/

بعدش مامانم گفت اگر دوست دارید برید ببرمتون شب ک دارم برمیگردم میام دنبالتون یا دینا اگر خواست بمونه میام دنبال تو،دوس داری برو پیش حدیث اینا باش تا شب.

30 ثانیه اول ذوق زده شدم:) کلی خوشحال شدم ک آخ جووون همه دور هم اونم خونه دایی اینا با همه اونایی ک خیلی دوسشون دارم:))

از 30 ثانیه دوم ب بعد یاد این افتادم ک 2-3 روز پیش ب حدیثه پیام دادم ک تابستون شیراز میای؟ گفت ایشالا ! و ی کلمه هم نگفت ک آخر هفته میایم شیراز؛ یا نه اون موقع نمیدونست،الان ک اومده پیام میداد ک اومدم.

دایی میدونه ک ما الان تنهاییم و اونم صبح بعد اینکه ب مامان جون زنگ زده ک بیا میتونست ب ما هم زنگ بزنه.

مامان جون ک دیگه بیشتر از همـــــــه میدونه چ خبره میدونه ک ما چقدر تنهاییم اونم ی کلمه نگفت ک همه هستن شما هم بیاید.

فرض میکنیم گفتن مامانشون ک سر کاره،سارا هم ک 1 ماه تا کنکور داره مزاحمش نشیم فعلا باباشون هم ک بدون بهار جایی نمیره پس میمونه دینا! آخه حتی نگفتن ک دینا رو بیایم دنبالش ببریم یا بیارش خودت!!!

در هر صورت وقتی کسی خبری نداده،وقتی اگر مامانم زنگ نمی زد ما حتی نمیفهمیدیم ک ملت اومدن یعنی چی؟؟؟ یعنی درس عبرت برا من ک وقتی یه آدمایی رو دوست داری اونا ااما ب همون اندازه دوست ندارن اونقدری ک تو ب آدما اهمیت میدی اونا اهمیت نمیدن و متاسفانه بزرگ شدن دردناکه کسی ک فکر میکردی عزیزترین و قدیمی ترین دوستتِ و قراره وقتی بزرگ شدید کلی بترید با هم الان ی جوری رفتار میکنه ک تو حتی دلیل رفتارهاشم نمیفهمی!!!

دلم گرفت؟ بله. ولی انقدری ک قبلا اهمیت داشت برام دیگه نداره خوشحال باشن ایشالا و کلی خاطره بشه این چند روز براشون بالاخره ی روزی هم میاد ک انقد خیال ما راحت باشه ک با دوستامون بریم بیرون و تفریح و خوشی و فامیل رو هم دوست داشته باشیم ولی برناممون جور نشه تو دورهمی هاشون باشیم!!!

و ب خاطر 3 تا راه بالا ک میتونست اتفاق بیافته و نیافتاد کار از دلگرفتگی هم گذشت و رسید ب دلشکستگی:(

بزرگ شدن دردناکه:((

درس عبرت باشه از الان تا همیشه!

ک ,هم ,ب ,مامان ,جون ,دوست ,مامان جون ,میدونه ک ,ک ما ,جون ک ,نگفت ک

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مُـنّجـِ٘ے خلاصه کتاب انسان در اسلام غلامحسین گرامی ronastarhsc افزایش فروش ارتقا فروش استاد فروش مدرس فروش مدرسه فروش معلم فروش مربی فروش arayeshgah-bartar مطالب اینترنتی مدیریت کیفیت داستان دانلود خلاصه کتاب و جزوه قصه